خسته از غربتی میان تنت،در خودت می شوی فقط تکرار
شعر یک راه بی سرانجام است،دست ازین عاشقانگی بردار
شعر یک بازی خطرناک است، مثل شلیک سیب روی سرت
شعر من یک گلوله ی سرخ است،توی قلب زمخت یک دیوار
به تو سرگرمم و رها از هر،آنچه که در محیط من باشد
چرخش من به دور چشمانت،بی نهايت چو چرخش پرگار
گریه ام در سکوت خواهد بود،مثل "فریاد زیر آبَ" م من
بی تو ساز سرود ناکوک است،بی تو شوری نمانده بر لب تار
کهکشانی که توی چشمت بود،التماسی که در غرورم هست
حرف هایی نگفتنی دارم،ضجه های عمیق یک بیمار

 ___________________________________

+ قدیمی ست

مثل قلب زمخت یک دیوار

داستان زلف

یک ,تو ,مثل ,زمخت ,قلب ,منبی ,قلب زمخت ,که در ,زمخت یک ,منبی تو ,م منبی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فضای اجتماعی newmiind اعتیاد طراحي لوگو کودک من lovemeloveme انتشارات وارنا؛ ناشر تخصصی علوم انسانی فیلمکی ، بدون فیلم هرگز صفر و یک ☄️Ķ-PØP ĞĄŁAXÝ☄️